اندیشهای در من درخشید و برای اولینبار در زندگی خود حقیقتی را که در ترانههای همهی شاعران و در افکار و ذهن حکیمان تراوش میکند، با چشم دل دیدم. این حقیقت را که عشق عالیترین و نهاییترین هدفی در زندگی است که بشر در آرزوی رسیدن به آن است. در این هنگام به معنای بزرگترین رازی پی بردم که بشر و اندیشه و ایمان بشری باید آن را آشکار سازد و دانستم که نجات بشر در عشق و با عشق است.» در آن سپیدهی سحری و در آن حال دریافتم که اگر همهچیز را از انسان بگیرند، باز هم حتی اگر یک لحظه و یک دم هم که شده میتواند خوشبخت بماند. و آن زمانی است که به محبوب خویش بیندیشد. انسان در حال که خلاء کامل را تجربه میکند و نمیتواند نیازهای درونیاش را به شکل عملی و قابلپذیرش ابراز دارد، کاری جز پذیرا شدن رنجها و گرفتاریهایش به طرز شرافتمندانهای از او ساخته نیست. در اینجاست که میتواند از راه اندیشیدن به محبوب و تجسم خاطرات خوشی که از او دارد خویشتن را خرسند و شاد سازد. در آن بامداد، اولینباری بود که به معنی این واژگان پی بردم که میگوید: فرشتگان همواره در اندیشههای شکوهمند ابدی و بیپایان غرقاند.»
بریدهای از کتاب انسان در جستجوی معنا، نوشتهی ویکتور فرانکل
درباره این سایت